Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (1133 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ring {m} [Algebra] U حلقه گروهی [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Zwischenparteilich U میان گروهی
Klausur {f} U انزوا [گروهی برای مدتی]
nicht in die Reihe gehören <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
Berühmtheit {f} U پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
Ansehen {n} U پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
Klausur {f} U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
fünftes Rad am Wagen <idiom> U آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
eine Jamsession abhalten U موسیقی نواختن بدون مقدمه قبلی [گروهی ]
freo improvisieren U موسیقی نواختن بدون مقدمه قبلی [گروهی ]
Medienrummel {m} U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
scharfes Durchgreifen {n} U سرکوبی [سختگیری] [رفتار مرجع قدرتی با گروهی از مردم]
etwas [Genitiv] Herr werden U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
die Namensliste aufrufen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
die Namen verlesen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
Kolonie {f} U موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
Ring {m} [spekulative Aufkäufergruppe] [Börse] U گروهی که انحصار میکنند [برای معامله قماری] ازطریق خرید کلی [گروه خریدار سفته باز] [بورس سهام ]
Schwänze {f} U گروهی که [برای معامله قماری] ازطریق خرید کلی انحصار میکنند [گروه خریدار سفته باز] [بورس سهام ]
Ring {m} U حلقه
Kolonie {f} U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
Abschleppöse {f} U حلقه یا گیره سر
Filmspule {f} U حلقه فیلم
Ehering {m} U حلقه ازدواج
Ringstrasse {f} U خیابان حلقه ای
Rettungsring {m} U حلقه نجات
mit Ösen versehen U دارای حلقه [روزنه] بودن
Jahrring {m} U حلقه یکساله [گیاه شناسی]
Jahresring {m} U حلقه یکساله [گیاه شناسی]
Wachstumsring {m} U حلقه یکساله [گیاه شناسی]
Pauschenpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Sprungpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Pferd {n} [Turngerät] U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Seitpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Kolonie {f} U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی از قوانین و حکومت کشورشان در آنجا پیروی کنند
Vetterleswirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری]
Klüngelwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری]
Günstlingswirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری]
Vetterliwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [ در سوییس]
Freunderlwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [در اتریش]
einen Hechtsprung machen U با بدن سیخ از روی خرک حلقه پریدن [ژیمناستیک]
Amigowirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [اصطلاح عامیانه]
Vetternwirtschaft {f} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [در آلمان و سوییس]
Nepotismus {m} U پارتی بازی [انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری] [استثنا قایل شدن نسبت بکسی یا گروهی ] [طرفداری] [اصطلاح رسمی] [سیاست]
Öse {f} U روزنه [حلقه] [چشم ] [مثال در کفش برای بند کفش]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com